اقیانوس بیکران

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ب.ظ

آنانی که می بخشند

آنانی که می بخشند و در بخشش خود معنایی برای درد و شکنجه نمی یابند . اینان در جستجوی هیچ نوع شادی نیستند و حتی به فکر نشر مناقب و فضایل خود نمی افتند . اینان آنچه را که دارند می بخشند ، مانند گلها و ریحانها که بوی عطرآگین خود را در چمنزارها و جلگه ها پخش می کنند . خدای بزرگ با دست این افراد سخن می گوید و از میان دیدگان این اشخاص به زمین لبخند می زند .

در یک روز گرم تابستان در خودم احساسی پر از بخشش میبینم نمیدانم چرا و از کجا ولی شما را به آرامش لذت بخش دعوت میکنم

جاده




و از بلندگوی من این آهنگ پخش میشود :

وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
کی شود این روان من ساکن
این چنین ساکن روان که منم
بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بیکران که منم
این جهان وان جهان مرا مطلب
کین دو گم شد در آن جهان که منم
وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
کی شود این روان من ساکن؟

 شعر مولانا خواننده فرامرز اصلانی



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

آنانی که می بخشند

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ب.ظ

آنانی که می بخشند و در بخشش خود معنایی برای درد و شکنجه نمی یابند . اینان در جستجوی هیچ نوع شادی نیستند و حتی به فکر نشر مناقب و فضایل خود نمی افتند . اینان آنچه را که دارند می بخشند ، مانند گلها و ریحانها که بوی عطرآگین خود را در چمنزارها و جلگه ها پخش می کنند . خدای بزرگ با دست این افراد سخن می گوید و از میان دیدگان این اشخاص به زمین لبخند می زند .

در یک روز گرم تابستان در خودم احساسی پر از بخشش میبینم نمیدانم چرا و از کجا ولی شما را به آرامش لذت بخش دعوت میکنم

جاده




و از بلندگوی من این آهنگ پخش میشود :

وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
کی شود این روان من ساکن
این چنین ساکن روان که منم
بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بیکران که منم
این جهان وان جهان مرا مطلب
کین دو گم شد در آن جهان که منم
وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
کی شود این روان من ساکن؟

 شعر مولانا خواننده فرامرز اصلانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی